سه‌شنبه 27 خرداد 1404 / 11:26

بازخوانی گفت‌وگوی منتشرنشده پس از درگذشت نویسنده‌ برجسته کنیا

نگوگی وا تیونگو: «نوبل واقعی را از خوانندگانم گرفته‌ام»

نگوگی وا تیونگو، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و روشنفکر برجسته‌ کنیایی
نگوگی وا تیونگو، نویسنده و روشنفکر برجسته‌ کنیایی که همواره در فهرست نامزدهای نوبل ادبیات بود اما هیچ‌گاه آن را دریافت نکرد، در گفت‌وگویی منتشرنشده تصریح کرده: مهم‌ترین جایزه برایم، محبتی است که از خوانندگانم دیده‌ام.

نگوگی وا تیونگو، نویسنده‌ سرشناس کنیایی که روز چهارشنبه ۲۸ می ۲۰۲۵ درگذشت، یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات معاصر آفریقا بود. او با نگارش رمان، نمایشنامه، داستان کوتاه، مقالات انتقادی و آثار کودک، میراثی بزرگ از خود بر جای گذاشت. به گزارش پایگاه خبری رج خبر در گفت‌وگویی که اکنون و پس از درگذشتش توسط روزنامه «سان نیجریه» منتشر شده، نگاهی عمیق به جهان فکری نویسنده‌ای ارائه می‌شود که ادبیات را شکلی از مقاومت می‌دانست، نه صرفاً وسیله‌ای برای سرگرمی.

نگوگی وا تیونگو و بازگشت پس از تبعید

نگوگی پس از بیش از دو دهه تبعید، در سال ۲۰۰۶ با انتشار رمان «ساحر زاغ» به صحنه‌ ادبیات بازگشت. او درباره‌ فاصله‌ی طولانی میان این اثر و رمان پیشین خود «ماتیگاری» (۱۹۸۶) می‌گوید: «بیش از شش سال زمان صرف شد تا رمان را در ذهنم بپرورانم، آن را به زبان کیکویو بنویسم و سپس ترجمه‌اش کنم. این کار آسانی نبود، ولی شکایتی ندارم. کتاب بزرگی بود؛ هم از نظر حجم، هم معنا.»

تئاتر مردمی؛ تجربه‌ای آزادکننده

او از تجربه‌ اجرای نمایشنامه‌ معروف «وقتی بخواهم ازدواج می‌کنم» در سال ۱۹۷۷ در مرکز فرهنگی آموزشی کامیریتو یاد می‌کند: «نمایش‌های ما به تئاتر ملی راه نمی‌یافتند. از خود پرسیدیم: تئاتر ملی یعنی چه؟ ساختمان خاص یا مردم؟ نتیجه گرفتیم که مردم، بنیان نهاد ملی‌اند. پس به روستا رفتیم.»

نگوگی توضیح می‌دهد که تمام بازیگران این نمایش، از دل جامعه‌ی محلی برخاسته بودند؛ از کشاورزان گرفته تا کارگران کارخانه و مزرعه. اجرا به زبان کیکویو انجام شد. «در این تجربه، مرز میان تحصیل‌کرده و غیرتحصیل‌کرده محو شد. زبان مشترک‌مان کیکویو بود. اگر کسی نجار بود، صحنه می‌ساخت. اگر خواننده بود، می‌خواند. هر کس، سهمی از زندگی را می‌آورد. این تجربه، آزادکننده بود.»

عینک فانون و مارکس بر ادبیات

در رمان «دانه‌ای گندم»، تأثیر اندیشه‌های فانون و مارکس آشکار است. اما وا تیونگو تأکید دارد: «من صرفاً به پیوند پدیده‌ها نگاه می‌کنم. تقسیم کار در خانواده، پیش از مارکسیسم وجود داشت. اما کشف دیالکتیک –یعنی دیدن تأثیر متقابل چیزها بر یکدیگر– بسیار مهم است.»

او ادامه می‌دهد: «پس از استقلال، نوعی ناهماهنگی را حس می‌کردیم که توضیحش دشوار بود. اندیشه‌ فانون زبان تحلیل آن را به ما داد. این کتاب، خیانت پس از استقلال را نیز نشان می‌داد.»

نویسنده؛ پل میان قصرها و زندان‌ها

در پاسخ به این پرسش که آیا انتقادات او از حکومت کنیا منجر به آزار و زندانش شده، می‌گوید: «من عمداً علیه حکومت‌ها موضع نمی‌گیرم. صرفاً روابط پدیده‌ها را بررسی می‌کنم. وقتی از فقر و گرسنگی حرف می‌زنید و آن را با شکوه کاخ‌ها پیوند می‌دهید، آزار می‌بینید. اگر این پیوند را نادیده بگیرید، نویسنده‌ خوبی محسوب می‌شوید. ولی اگر نشان دهید کاخ‌ها و زندان‌ها چگونه به هم مربوط‌اند، شما را برانداز می‌خوانند.»

ادبیات؛ فراتر از سرگرمی

نگوگی وا تیونگو تأکید می‌کند که ادبیات صرفاً سرگرمی نیست: «ادبیات بخشی از هنر است، و هنر زاده‌ تخیل انسان. تخیل ما را از حیوان متمایز می‌کند. حتی در غارها هم نقاشی شکار می‌یابید. ادبیات، حتی وقتی سرگرم‌کننده باشد، از واقعیت سخن می‌گوید.»

زبان مادری؛ مرز میان بردگی و توانمندی

وا تیونگو که از سال ۱۹۷۵ تمام آثارش را به زبان بومی «کیکویو» نوشته، تصریح می‌کند: «بسیاری به دلیل قطع ارتباط با زبان مادری در مدرسه و خانه، توان نوشتن به آن زبان را ندارند. اما نباید تسلیم شد. اگر کسی زبان مادری‌اش را نداند ولی زبان‌های دیگر را بداند، برده است. ولی اگر زبان مادری‌اش را بداند و بعد دیگر زبان‌ها را نیز بیاموزد، آن‌وقت توانمند شده است. من ترجیح می‌دهم توانمند باشم.»

نوبل واقعی؛ جایزه‌ای از سوی مردم

با وجود اینکه بسیاری انتظار داشتند نگوگی نوبل ادبیات را دریافت کند، این افتخار نصیبش نشد. در سال ۲۰۱۶، هم‌زمان با اعطای نوبل به باب دیلن، موجی از انتقادها به آکادمی سوئد به راه افتاد.

او در واکنش می‌گوید: «من عضو آکادمی نیستم. چیزی که برایم مهم است، این است که بسیاری در جهان، از جمله در آفریقا، پس از خواندن کتاب‌هایم، گفته‌اند شایسته‌ نوبلم. این برای من دلگرم‌کننده است. نوبل واقعی، نوبل خوانندگان است.»

وقتی از او می‌پرسند هر بار پس از ناکامی در کسب نوبل چه احساسی دارد، پاسخ می‌دهد: «دلم می‌خواهد باز هم به زبان کیکویو بنویسم؛ بهترین داستان یا نمایشنامه یا شعر ممکن را به زبان خودم.»

روایت آفریقایی؛ ساختاری غیرخطی

در پاسخ به اینکه چرا ساختار رمان «گل‌های خونین» پیچیده است، به سنت شفاهی مردم آفریقا اشاره می‌کند: «ما داستان‌ها را خطی تعریف نمی‌کنیم. وقتی کسی را می‌بینی، ابتدا می‌پرسی از کجا آمده‌ای، بعد حادثه‌ای را تعریف می‌کنی و شاید خاطره‌ای را هم اضافه کنی. داستان‌ها در هم تنیده‌اند ولی در نهایت به خط اصلی بازمی‌گردی. این، روایت طبیعی مردم است.»

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

اخبار مرتبط:

آخرین اخبار:

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *